بلایی که سر رسانههای فارسی زبان آمده است
انتشار اخبار و تصاویر جعلی همزمان با نبود درستیسنجی؛ بحران رسانههای ایرانی
انتشار خبرهای جعلی یا تصاویر اشتباه در رسانههای فارسی زبان موضوع تازهای نیست. اما باید در نظر داشت که در سالهای اخیر، انتشار اخبار جعلی «FakeNews - فیکنیوز» در سراسر جهان افزایش چشمگیری داشته و برخلاف رسانهها و مطبوعات ایرانی که درستیسنجی در بین آنها جایگاهی ندارد، رسانههای غیرفارسی با تمرکز ویژهای در حال انجام فعالیت جدی روی این موضوع هستند و حتی تحقیقات و بررسیهای آنلاین، این روزها یکی از گرایشهای جدید و تاثیرگذار در حوزه روزنامهنگاری بینالملل محسوب میشود. حال آنکه در ایران، چنین چیزهایی را شاید هرگز شاهد نباشیم!
مقدمه
درستیسنجی از مهمترین پایههای روزنامهنگاری حرفهای در رسانههای عمومی و رسمی محسوب میشود. از زمانی که رسانهها پا به عرصه انتشار خبر بهصورت آنلاین گذاشتند، انتظار میرفت که با وجود ابزارهای پیشرفتهای مانند نرمافزاریهای آنالیز و تحلیل عکس و همینطور منابع گسترده اطلاعاتی آنلاین، کمتر شاهد بیدقتی و رفتارهای غیرحرفهای یا اشتباهات فاحش در حوزه خبررسانی باشیم؛ اما این اتفاق رخ نداد و بدتر از آن، آشفتگی در سلامت و دقت در انتشار اخبار در رسانههای داخلی و خارجی فارسیزبان به وجود آمد.
میتوان گفت که در حال حاضر، وضعیت رسانههای فارسیزبان تا به حدی بغرنج است که مخاطبان آنها، متوجه این ضعف ساختاری، رفتاری و حرفهای در آنها شدهاند و در مواردی برای اثبات این موضوع، حتی رسانههای رسمی را دستاویز خبرها و اطلاعات گمراهکننده قرار میدهند. فعالیت رسانههای فارسیزبان در شبکههای اجتماعی بهویژه در توییتر، اینستاگرام و تلگرام نیز با به حاشیه رفتن درستیسنجی و افزایش بیدقتیها در خبررسانی، هر روز بیش از گذشته، سبب تشدید بیاعتمادی به این رسانهها شده است.
علاوه براین، عدم شناخت دقیق اینترنت و فهم کامل درباره کارکرد شبکههای اجتماعی، همچنین داشتن مهارت کافی در کار با نرمافزارهای مختلف و ابزارهای آنلاین در بین روزنامهنگاران و فعالان رسانهای، مواردی هستند که شواهد نشان میدهد فقدان آنها، لطمهای جدی به رسانههای ایرانی و حوزه روزنامهنگاری وارد کرده است.
وضعیت مطبوعات در ایران
مطبوعات و رسانههای ایرانی در سالهای اخیر دیگر مانند گذشته مورد اقبال عموم نیستند؛ به شکلی که میتوان گفت کمتر کسی روزنامه میخرد یا روزنامهها را میخواند و از طرفی روزنامهها نیز بهجای پرداختن به مطالب تحلیلی، تفسیری و گزارشهای تحقیقی به شبکههای اجتماعی روی آوردهاند و بهدنبال نقشسازیهای جدید هستند؛ در حالیکه خبررسانی لحظهای و روزمره بیشتر در حیطه خبرگزاریهاست تا روزنامهها؛ در چنین وضعیتی است که هر روزنامه در کنار دیگر رسانهها، یک حساب کاربری در شبکههای اجتماعی برای خود ایجاد کرده و سعی میکند تا اخبار را لحظه به لحظه در اختیار مخاطبان خود قرار دهد. فارغ از اینکه چالهای را که نتوانستهاند پر کنند با این کار عمیقتر میکنند.
جالب آنجاست که مدیریت همین چالههای جدید نیز بهدست افرادی غیرحرفهای و بیاطلاع از ملزومات رسانه و شبکههای اجتماعی سپرده شده است؛ وضعیتی شبیه به مدیریت عجیب جهانی!
واقعیت مدیریت شبکههای اجتماعی رسانهها
در سالهای اخیر در ایران شاهد این بودیم که برخی رسانهها، سیاستگذاری و مدیریت شبکههای اجتماعی خود را مانند کاسبی در بازارهای سنتی دانسته و آن را بهدست پیمانکارها سپردهاند. این وضعیت بهدنبال کسب درآمد از شبکههای اجتماعی بهویژه در جاهایی مثل تلگرام و اینستاگرام، تا به حد قابل توجهای رواج یافته است.
در تعداد اندکی از رسانهها فعال در شبکههای اجتماعی، همکاری کامل بین اعضای تحریریه، خبرنگاران، دبیران و عکاسان وجود دارد و در بسیاری موارد، مدیریت و کنترل حسابها به دست افراد غیرمتخصص در حوزه روزنامهنگاری سپرده شده است. این موضوع در وهله نخست باعث شده است که در خروجی این رسانهها در شبکههای اجتماعی، دقت کافی و تخصصی وجود نداشته باشد و از طرفی پس از آن، کپی و پیستهای خبری از نوع تلگرامی، بدون درستیسنجی خبر یا بررسی صحت تصاویر به وفور مشاهده شود.
واقعیت این است که در رسانههایی که تحریریههای آنها در شبکههای اجتماعی به نوعی مشارکت دارند، چنین اتفاقاتی کمتر رخ میدهد. بهطور مثال، اگر قرار باشد که تصویری از یک شخص یا رخداد منتشر شود، همکاری اعضای تحریریه در این زمینه به این شکل خواهد بود که خبرنگار، دبیر یا سردبیر رسانه «آن شخص» یا «رویداد» را میشناسد یا عکاس آن رسانه در تهیه عکس آن «شخص»، «رخداد» یا «برنامه» حاضر بوده و این افراد حداقل میتوانند صحت تصاویر انتخابی یا خود خبر مورد انتشار را تایید کنند؛ در حالی که در بسیاری موارد دیده شده که «خبری با عکسی از فردی دیگر» یا «رخدادی با عکسی غیرمرتبط» منتشر شده و قارچنیوزها نیز بهسرعت دست به تکثیر آن خبر زدهاند؛ در حالی که منبع اولیه آن از ابتدا نادرست بوده است.
حتی در بعضی موارد در رسانهها، تنها «عنوان موضوع» یا «نام شخص» را در گوگل جستجو میکنند و اولین تصویر نمایش داده شده در نتایج را بهعنوان «تصویر مربوط به خبر» بهصورت اشتباه در کانالهای تلگرامی یا حسابهای توییتری منتشر میکنند.
درستیسنجی در رسانهها، امری فرعی و حاشیهای
در پاسخ به این سوال که «چه چیزهایی درستیسنجی در رسانهها را به امری فرعی و حاشیهای تبدیل کرده است؟» باید به موارد بسیاری اشاره کرد؛ از تغییر ماهیت رفتار مدیران رسانهها تا تغییر کارکردهایی که برای هر گروه یا فرد فعال در یک رسانه که در ادامه به برخی از آنها پرداخته شده است.
- زیرساختهای آکادمیک
شاید نخستین موردی که باید به آن توجه کرد، مساله پیشنیازهای فنی و بهروزرسانی نشدن شیوههای روزنامهنگاری و سواد رسانهای در ایران است. متاسفانه بیشتر استادان رشته ارتباطات همچنان به تدریس و معرفی روشهای قدیمی و سبکهای خبرنویسی معمول یا بهعبارتی سبکهای سنتی مشغول هستند و برخی دیگر دغدغهمند در حوزه روابط عمومی! در واقع استادان ایرانی در دانشگاهها به دانشجویان خود تنها یاد میدهند که چگونه بتوانند از این رشته تخصصی و مهم، پول بهدست بیاورند. متاسفانه کمتر استادی در این رشته، توجهی به نیازهای فنی دانشجویان و تحریریه رسانههای ایران، استفاده از شیوههای نوین روزنامهنگاری دنیا و همینطور کارآمد کردن روشهای آن در ایران دارد.
- تحریریههای منفعل
بسیاری از فارغالتحصیلان رشته روزنامهنگاری در زمان دانشجویی یا پس از آن، به سراغ تحریریههای مختلف میروند و سعی میکنند وارد دنیای حرفهای شوند. در این میان تعداد اندکی از آنها به دنبال شیوههای نوین روزنامهنگاری هستند که آنها نیز پس از مدتی، دست از تلاش و خلاقیت میکشند و همانند سایر همکاران، تنها بهدنبال پوشش برنامهها، خبرنویسی، گزارشنویسی و مصاحبهها با روال همیشگی رسانههای داخلی میروند.
برخی از فارغالتحصیلان حتی دست از مطالعه متون تخصصی جدید و مطالب مرتبط با حوزه خود میکشند؛ چرا که روزنامهنگاری در تحریریههای امروز ایران، نیاز چندانی به اطلاعات بهروز شده افراد ندارد و همان اطلاعات قدیمی کافی است. باید دانست که دانش تخصصی رشته روزنامهنگاری در ایران، کمتر کتابهای تازه منتشر شده در دیگر کشورها را به خود میبیند.
- تولد رسانههای آماتور و پولکی
مورد تاثیرگذار بعد، روند مجوزدهیهای آبکی به رسانههای جدید در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است که مشکلات متعددی بهوجود آورده است. فراوانی رپورتاژ آگهیها در فضای رسانهای ایران از جمله مواردی است که این رسانهها سبب افزایش آن شدهاند. هرچند که برخی از رسانههای نوپا از رانتهای سازمانی و دولتی برای تامین مالی هزینههای خود استفاده میکنند، اما بسیاری با «رپورتاژ آگهی بهجای خبررسانی و حتی بهعنوان خبر» هزینههای خود را تامین میکنند.
از طرفی این مساله از عوامل افزایش تعداد بهظاهر خبرنگاران و روزنامهنگاران در سمتهای جدی و مهم محسوب میشود که تخصص چندانی در حوزه کاری خود ندارند و تنها با اندک آشنایی با فضای رسانه و مقداری شهرت، مرحله به مرحله به روزنامهها و رسانههای شناخته شده راه مییابند؛ تا آنجایی این داستان ادامه مییابد که در بعضی تحریریهها رسمی، کمتر افراد باسابقه و حرفهای به چشم میخورد و اغلب جماعتی هستند که از این راه، پا به عرصه روزنامهنگاری گذاشتهاند.
- نبود حرفهایها در جای خود
بهطور معمول، در تحریریهها عموما افراد پس از چند سال تجربه در یک حوزه مشخص، بهلحاظ جایگاهی ارتقا پیدا میکنند و اگر حوزه فعالیتشان تغییر نکند، میتوانند بهعنوان خبرنگار ارشد در آن حوزه تبدیل شوند. این روند میتواند با چندین سال فعالیت در یک حوزه تخصصی، باعث ارتقای جایگاه خبرنگار ارشد به دبیر یک حوزه خبری شود؛ اما آنچه که در سالها اخیر در رسانههای ایرانی شاهد آن بودهایم، این است که بسیاری از خبرنگاران تنها پس از چند سال، دبیر یک بخش و حتی سردبیر یک رسانه یا روزنامه شدهاند.
پیشتر سردبیران رسانهها علاوهبر حرفهای بودن در روزنامهنگاری و شناخت متون مختلف، آشنایی نسبتا خوبی با فتوژورنالیسم و مبانی مرتبط با عکاسی و همینطور شناخت فراگیری نسبت به مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشتند و البته که مدیریت و سیاستگذاری در رسانهها را بهخوبی میشناختند. اما امروز تعداد قابل توجهی از سردبیران در رسانهها، تنها با تکیه بر ارتباطات شخصی (زد و بندها) و همینطور جاهطلبی به این جایگاه رسیدهاند.
مشخصا، روزنامهنگاران، دبیران و سردبیران اینچنینی، بیشتر بهدنبال تیترهای جنجالی زرد و دیده شدن هستند و همین امر باعث شده که اغلب، اشتباهات تیم رسانهای تحت کنترل و نظارت این افراد افزایش یافته و درستیسنجی به مسالهای نه چندان جدی در رسانههای آنها تبدیل شود.
- کم کردن هزینههای تولید و انتشار
فارغ از تمام موارد و نکات مطرح شده بالا، کاهش هزینهها در رسانههای فارسی زبان برای مدیر مسئولان اهمیت بسیاری دارد. در مطبوعات داخلی، با توجه به بالا رفتن قیمت کاغذ، تنها مساله انتشار اهمیت پیدا کرده و اینجاست که بسیاری از روزنامهها، بخشهای عمده صفحات خود را با مطالب دیگر رسانهها پر میکنند.
در چنین شرایطی، گاه یک فرد بیش از یک صفحه را برای انتشار آماده میکند تا بتواند حداقل حقوق ماهیانه خود را دریافت کند. حتی در مواردی در بعضی از روزنامهها، یک نفر به تنهایی محتوای ۳ صفحه آن روزنامه را آماده و تکمیل میکند تا هزینهها تهیه روزنامه، با توجه به تعداد نیروی کار، برای مدیران کمتر و کمتر شود.
معمولا افرادی که حرفهای هستند، کمتر به این مساله تن میدهند و رسانهها یا روزنامههایی را که چنین سیاستهایی دارند ترک میکنند و دیگر روزنامهنگاران باقی مانده نیز پس از مدتی با ناامیدی، فضای موجود را میپذیرند. این افراد باید تنها برای امرار معاش به این اتفاقات تن دهند یا در فرصتی به رسانهای دیگر یا حتی شغلی دیگر بروند. مشخصا تاثیر این مساله بر روند تولید محتوا و درستیسنجی، به حدی است که برخی از افراد در این موقعیت، از پوشش و انتشار هر نوع محتوا و مطلبی دریغ نمیکنند که این موضوع باعث انتشار اطلاعات غلط، اخبار و حتی تصاویر اشتباه میشود.
- حذف سرویس عکس در رسانههای ایرانی
در بسیاری از رسانههای رسمی، به جز خبرگزاریهایی که منبع درآمد قدرتمند یا ثابت دارند، مانند خبرگزاریهای دولتی و سازمانی، سایر خبرگزاریها و روزنامهها دست به حذف و غربال برخی سرویسهای خبری خود میزنند که در این میان، سرویس عکس از اولین بخشهایی است که در رسانهها، بهویژه مطبوعات ایرانی، حذف و ناقصسازی میشود.
اگر چه برخی از رسانهها و روزنامهها در حال حاضر سرویس عکس مستقل و اختصاصی دارند، اما آنها نیز برای کاهش هزینهها، تعداد عکاسان خود را کاهش دادهاند و عموما عکاسیها را محدود به گزارشها یا مصاحبههای اختصاصی خود کردهاند که بهطور معمول عکاسان این رسانهها و روزنامهها، کمتر در حوادث عمومی یا رویدادهای اجتماعی حضور جدی دارند.
- وضعیت سرویس عکس و عکاسان ایرانی در رسانهها
با نگاهی کلی به وضعیت مطبوعات ایرانی، میتوان گفت که اغلب صفحات روزنامهها پر از عکسهایی است که کم و بیش نام عکاس یا خبرگزاری منتشرکننده عکس در آن دیده میشود؛ جالب آنجاست که مساله درج نام عکاس یا خبرگزاری صاحب عکس نیز در همین چند سال اخیر مورد توجه قرار گرفته است.
عکاسان بسیاری درباره انتشار عکسهایشان بدون ذکر نام در روزنامهها اعتراضات مختلفی کردند و برخی گروهها از جمله انجمن صنفی عکاسان مطبوعاتی ایران درباره استفاده عکس در روزنامهها و نشریات کشور و چگونگی همکاری این صنف با رسانهها بحثهایی جدی مطرح کرد که خروجی آن، سبب شد تا حدودی، مساله کپیرایت در روزنامهها رعایت شود.
در همین رابطه، مورد دیگری را که درباره مشکلات عکس در خبرگزاریها وجود دارد، حیدر رضایی، دبیر سرویس عکس خبرگزاری مهر اینطور بیان کرده است که «در بحث محدودیت برای عکاسان و انتشار عکسهای آنها میتوان به چند مورد اشاره کرد. ابتدا اینکه بضاعت مالی خبرگزاریها باعث میشود با عکاسان حرفهای و مجهز کار نکنند. وقتی شرایط مالی، قرارداد مناسب، بیمه و تجهیزات مناسب برای عکاس فراهم نباشد، شرایط برقراری ارتباط با عکاسان حرفهای بهوجود نمیآید و مجبوریم از آماتورها و نیمهحرفهایها که تازه میخواهند شروع به کار کنند استفاده کنیم. برای همین، خبرگزاریها مانند آموزشگاههای عکاسی شدهاند و دبیران بیشتر درگیر مسائل آموزشی هستند. این مساله انرژی زیادی میگیرد و خروجی مطلوبی هم حاصل نمیشود.»
- بیتوجهی به آژانسهای فروش عکس و داستان نقض حقوق عکاسان
همزمان با غربال بخشهای مختلف خبری و حذف سرویسهایی مانند سرویس عکس از رسانهها و مطبوعات، آژانسهای فروش عکس در ایران بهصورت خصوصی راهاندازی شدند تا عکسهای مختلف و همینطور عکسهای عکاسان مستقل را به رسانهها، بهویژه مطبوعات بفروشند؛ با این حال بسیاری از رسانهها بهخصوص روزنامهها در حال حاضر همچنان ترجیح میدهند که از عکسهای عکاسان خبرگزاریها، بدون اجازه عکاس یا خبرگزاری و تنها با اعلام نام عکاس یا خبرگزاری در کنار عکس، استفاده کنند. مسالهای که در حقیقت یک امر غیراخلاقی از نظر حرفهای محسوب میشود و متاسفانه به خاطر فراوانی آن، در مواردی خبرگزاریها و عکاسان از پیگیری حقوق مادی و معنی آثار خود صرف نظر میکنند و همچنین در مقابل، برخی پیگیریها نیز نتایج ناخوشایندتری دارد. برای مثال در یک مورد، روزنامه هفت صبح عکس یکی از عکاسان را از حساب کاربری توییتر او بدون کسب اجازه منتشر کرد که بحثی بسیار طولانی درباره آن در توییتر به راه افتاد و در نهایت با بیاخلاقی مدیرمسئول و سردبیر این روزنامه، آرش خوشخو بدون نتیجه پایان یافت.
البته چنین مواردی گاه در برخی از رسانههای فارسیزبان خارج از ایران نیز اتفاق میافتد. آنها نیز گاهی عکس عکاسان ایرانی را بدون اجازه از صاحبانشان استفاده میکنند که بحثها و پیگیریها در نهایت بینتیجه منطقی، بهپایان میرسد. در همین رابطه برای نمونه، استفاده از عکسهای مراسم قاشقزنی چهارشنبهسوری را میتوان مثال زد که خبرگزاری یورونیوز بدون ذکر نام عکاس و لوگوی خبرگزاری ایسنا، آنها را منتشر کرد که پس از پیگیری تعدادی از عکاسان در توییتر، تنها از عکاس این تصاویر عذرخواهی شد.
- شهروند خبرنگار و تصاویر ارسالی آنها؛ آفت رسانههای فارسی
چند صباحی است که استفاده از اطلاعات، تصاویر و ویدیوهای ارسالی از سوی شهروندان خبرنگار در ایران، همانند سایر کشورهای جهان رواج یافته است؛ اما این اتفاق در ایران، روی دیگری پیدا کرده و میتوان آن را در حال حاضر نوعی معضل دانست. البته که اگر همانطور که در رسانههای حرفهای دنیا، این تصاویر و فیلمها راستیآزمایی میشدند، شاید کمتر این اتفاق میافتاد، اما «شهروند خبرنگار» در ایران امروز بیشتر آفت در کار خبررسانی است تا بازویی پرتوان برای کمک به اطلاعرسانی بهموقع و سالم.
باید دانست که مانند بسیاری موارد، تاییدی درباره درستی اخبار، عکس و ویدئوهای ارسال شده از سوی مخاطبان یا شهروندخبرنگاران وجود ندارد. در نتیجه باز هم همان روند اشتباه قبلی تکرار میشود؛ انتشار از سوی یک رسانه و تکثیر آن در رسانههای دیگر؛ این موضوع بهویژه در مورد خبررسانی در شرایط بحران، بسیار شایعتر است. هر رسانهای تلاش میکند تا خبرهای بیشتری برای مخاطب جویای خبر خود مهیا کند و در این میان، عکسها و ویدیوهایی جعلی و اشتباه درباره یک حادثه، بهراحتی منتشر و پخش میشوند.
در پایان باید گفت که با بررسی وضعیت حاکم بر رسانهها و مطبوعات ایرانی، میتوان پیشبینی کرد که در آینده نهچندان دور، شرایط از آنچه که امروز شاهد آن هستیم بدتر و بحرانیتر خواهد شد. باید دانست که درستیسنجی و بازنگری زیرساختهای این حوزه بههمراه بهروزرسانی و ارتقای سواد رسانهای، تنها راهحل خروج از این شرایط و البته «کلید» موفقیت در امر خبررسانی درست است.
در همین رابطه خواندن یادداشت اخیر من درباره «موقعیت مقداد» در رسانههای ایرانی پیشنهاد میشود!